صبر ايوب(ع) در فرهنگ ايراني اسلامي، ضرب المثل است. از اين رو وي را اسوه صبر شمرده اند. البته در ميان پيامبران، نمي توان كسي را يافت كه از صبر برخوردار نبوده و يا به اين مقام نرسيده و به عنوان صابران از سوي خداوند ستوده نشده باشد؛ ولي چند تن از پيامبران، اسوه هاي صبر شناخته شده اند. از جمله اين پيامبران مي توان از صبر يعقوب(ع) بر فراق فرزندش يوسف(ع) و صبر ايوب(ع) بر مشكلات بسيار در طول زندگي اش ياد كرد. البته پيامبراكرم(ص) در اين ميان از همه معروف تر هستند، زيرا در همه مسايل اسوه كامل و حسن هستند و خداوند ايشان را بدان سبب ستوده و جواز پيروي كامل از حضرتش را صادر فرموده است.
اين درحالي است كه ديگر پيامبران(ع) هر كدام در امري و يا اموري چند، اسوه كامل و حسن ناميده شده اند؛ زيرا تنها در آن امور به كمالي دست يافته اند كه قابل پيروي و اطاعت كامل مي باشند ولي در بسياري از امور ديگر، در مراتب مياني آن مي باشند .
به هرحال كساني كه مي خواهند به مقام صابران در زندگي برسند و از آثار آن بهره مند شوند مي توانند، حضرت ايوب(ع) را سرمشق خود در اين فضيلت اخلاقي و ايماني قرار دهند. آگاهي از چند و چون صبر ايوب(ع) مي تواند ما را براي رسيدن به مقام ايوبي، ياري دهد.
نويسنده بر پايه آموزه هاي قرآني و تحليل آن از وضعيت زندگي و كنش ها و واكنش هاي ايوب(ع) بر آن است تا علل و عوامل دست يابي ايوب(ع) به اين مقام كمالي را تبيين كند.با هم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.
¤¤¤
هرچند نگاه قرآن به اشخاص و معرفي آنان، بر پايه معرفي شناسنامه اي نيست و اصولاً از آن پرهيز دارد، زيرا آن چه مهم و اساسي است، شخصيت آنان مي باشد نه شخص ايشان؛ و برهمين اساس است كه هرگز گزارشي از پدر و مادر پيامبران و اشخاص ارائه نمي دهد و تنها به شخصيت و عملكردهاي آنان توجه داشته و آن را گزارش مي كند، هرچند كه درباره حضرت عيسي بن مريم(ع) ناچار مي شود تا وي را با نام مادر معرفي كند تا هرگونه شائبه و شك درباره فرزند خدا بودن او برطرف شود.
با اين همه، برخي بر اين باورند كه براي شناخت شخصيت افراد، آگاهي از وضعيت شناسنامه و امور ديگر مرتبط با زندگي وي، مي تواند مفيد و سازنده باشد. ولي به همان علل پيش گفته اگر بخواهيم مطالبي در اين حوزه به دست آوريم، تنها مطالبي بر پايه ظن و گمان است؛ زيرا عدم اهتمام قرآن به اين امور موجب شده است تا اطلاعات بسيار كمي از طريق برخي از روايات به دست ما برسد كه بسياري از آن ها از اسرائيليات مي باشد كه در درستي و نادرستي آن از همان ابتدا شك و ترديد است.
درباره ايوب(ع) جز پيامبري وي كه بر پايه يقين و قطعيت است، با اما و اگرهاي بسيار نوشته اند كه وي پيش از حضرت موسي(ع) يا حضرت ابراهيم(ع) مي زيسته است (التفسير المنير، ج17و 18، ص109) بنابراين، ميان دو قول، صدها سال فاصله است كه خود وضعيت نامشخص دوره حضور وي را آشكار مي سازد.علامه شبستري در كتاب اعلام القرآن خويش، آراء و نظرات بسياري را درباره زمان زيست او بيان داشته است. از جمله اين كه برخي ايوب(ع) را معاصر موسي(ع) و برخي ديگر، معاصر يعقوب(ع) يا فرزندش يوسف(ع) و گروهي ديگر، معاصر اردشير بابكان پادشاه فارس و برخي ديگر، معاصر بخت النصر دانسته و معرفي كرده اند.
(اعلام القرآن، شبستري، ص 164) بنابراين اصولا پرداختن به اين امور چيزي جز افسانه نخواهد بود كه هيچ اطلاعات قطعي و قابل اعتنا به دست نمي دهد. پس بهتر آن است كه به همان كلياتي كه قرآن به يقين گزارش كرده بسنده كنيم و وي را يكي از پيامبران خداوند معرفي نماييم.
البته آيات 84 و 87 سوره انعام اين مطلب را براي ما تبيين مي كند كه خاندان ايوب از كساني بودند كه به عنوان پيامبران الهي برگزيده شده بودند. به اين معنا كه اين خاندان، خاندان هدايت و برگزيدگان الهي براي رسالت و پيامبري و بر صراط مستقيم الهي بوده و از موقعيت بسيار خوبي در پيشگاه خداوند برخوردار بودند.
چنان كه از همين آيات و از واژه ذريته مي توان اين معنا را برداشت كرد كه حضرت ايوب(ع) پس از دوره حضرت ابراهيم(ع) بوده است و از فرزندان ابراهيم مي باشد، و اين كه وي را فرزند حضرت نوح(ع) نيز دانسته اند به اعتبار آن است كه حضرت ابراهيم(ع) نيز فرزند نوح(ع) مي باشد. افزون بر اين كه بشر كنوني همه از فرزندان نوح(ع) مي باشند؛ زيرا پس از توفان، تنها فرزندان وي باقي ماندند. از اين رو حضرت نوح(ع) را ابوالبشر دوم مي نامند.
آيات 84 و 89 سوره انعام اين معنا را نيز براي ما روشن مي سازد كه حضرت ايوب(ع) افزون بر مقام نبوت و پيامبري كه به صراحت بيان شده، داراي كتابي بوده است كه از سوي خداوند نازل شده و مامور به ابلاغ و اجراي آن بوده است. چنان كه از همين آيات بر مي آيد كه وي داراي مقام قضاوت و بلكه حكومت بوده و در ميان مردم فرمانروايي مي كرد و احكام و قوانين را اجرا و اعمال مي نمود. براين اساس مي توان او را شخص مهم در منطقه و يا شهر خود دانست كه از جايگاه اجتماعي و سياسي خاصي برخوردار بوده است؛ زيرا داشتن كتاب به معناي قوانين مكتوب است كه مي بايست در جامعه اجرا شود و دارا بودن مقام حكم به معناي داوري، مستلزم اجراي حدود و قوانين و اعمال مجازات نسبت به تخطي كنندگان از قانون مي باشد. از اين رو مي توان وي را از پيامبراني دانست كه داراي حكمراني و فرمانروايي بوده و براساس كتاب الهي، جامعه را اداره مي كرد، به ويژه كه فلسفه قانون و كتاب، حكومت كردن است.
قرآن گزارش خود را از مقطع بحراني زندگي ايوب(ع) آغاز مي كند و آن زماني است كه وي خسته از مشكلات و فشارهاي بسيار ديگر از همه چيز نوميد شده و دست ياري به سوي خداوند دراز مي كند و وضعيت بحراني خويش را تشريح مي نمايد.
بنابراين ما زماني با ايوب آشنا مي شويم كه وي در مقام نيايش و دعا، وضعيت سخت و فشارهاي جانكاه را براي خداوند بيان مي كند و از مقام رحمانيت الهي براي رهايي از بحران، مدد مي جويد. اين بدان معناست كه ما از گذشته او چيزي نمي دانيم و اين كه به چه سبب و گرفتار چه مشكلات و سختي هايي است كه جانش را به لب رسانده و همه هستي و وجودش را متاثر كرده است. خداوند موقعيت ايوب(ع) را براي ما چنين گزارش مي كند: و ايوب اذنادي ربه اني مسني الضر و انت ارحم الراحمين، و در كتاب از ايوب يادكن هنگامي كه پروردگارش را ندا در داد و گفت مرا ضرر لمس كرده و تو بهترين رحم كنندگاني (انبياء آيه 83)
دراين آيه اطلاعات بسيار كمي از وضعيت و مشكل ايوب(ع) در اختيار ما گذاشته شده است. تنها آگاهي ما اين است كه ضرري چنان، وي را گرفتار كرده كه تمام زندگي او را تحت شعاع خود قرار داده است؛ زيرا تعبير از «مس» زماني انجام مي شود كه مسئله با بدن وي تماس گرفته باشد. از آن جايي كه ضرري با بدن وي مس و تماس گرفته مي توان گفت كه بيماري سخت بدني، مشكلاتي براي آن حضرت(ع) پديد آورده كه نمي تواند كارهاي خويش را انجام دهد و در حقيقت بيماري بدني، او را ناتوان از كار و يا ماموريت ساخته است.
خداوند در آيه 41 سوره ص دو مسئله ديگر را آشكار مي كند. نخست اين كه اين مس از جانب چه كسي صورت گرفته و ديگر آن كه چه چيزهايي وي را مس نموده و مراد از ضرر چيست: «واذكر عبدنا ايوب اذنادي ربه اني مسني الشيطان بنصب و عذاب.
دراين آيه مشخص كرده كه حضرت ايوب(ع) از جايگاه ايماني خاصي برخوردار بوده است. از اين رو وي را به مقام و منزلت «عبدنا» مي ستايد. سپس تشريح مي كند كه اين گرفتاري از سوي شيطان است و ضرري كه شيطان به وي وارد مي سازد با رنج و شكنجه همراه است.
اما مطلبي فراتر از اين ارائه نمي شود و ما از جزئيات و عوامل رنج و شكنجه آشنا نمي شويم. تنها زماني ما در مي يابيم كه وي چه مشكل و گرفتاري داشته است كه خداوند در مقام ارحم الراحمين تجلي مي كند. دراين جاست كه ما تازه آگاه مي شويم كه عذابي كه شيطان موجب آن بوده، زن و فرزند را از وي گرفته و مال و ثروت او را از ميان برده است.
آيات 84 سوره انبياء و 42 سوره ص تبيين مي كند كه حضرت ايوب(ع) دچار بيماري سخت و لاعلاج بوده است. مس شيطان عامل گرفتاري آن حضرت(ع) به بيماري و آسيب هاي بدني و خانوادگي شده بود. اين آسيبي كه به آن حضرت(ع) رسيده، امري مرتبط با بدن و تن بوده و ارتباطي به وسوسه هاي باطني نداشته است؛ زيرا خداوند در مقام شفا و درمان به وي فرمان مي دهد تا از آب براي شست وشوي بدن استفاده كند.
از آيات 41 تا 44 سوره ص بر مي آيد كه همسر وي در هنگامي كه آن حضرت(ع) با بيماري سخت و شكنجه آور دست و پا مي زد، مرتكب خطايي مي شود كه آن حضرت(ع) سوگند مي خورد وي را تنبيه و مجازات كند. به اين معنا كه آن حضرت(ع) از نظر جسمي در شرايطي قرار داشت كه حتي ناتوان از تنبيه و مجازات همسرش بوده است.
دراين جا به فضايل ايوب(ع) مي پردازيم، زيرا همين فضايل بوده است كه كار را بر او آسان مي كند و وي را تا مقام صبر ايوبي بالا مي برد و اسوه در صبر قرار مي دهد.
آيه 84 سوره انعام روشن مي سازد كه وي انساني محسن و نيكوكار بوده است و از دارايي خويش در راه خداوند هزينه مي كرد. دست يابي به مقام احسان، شرايط و سختي هاي بسياري را مي طلبد كه واكاوي همه آن ها نيازمند مقاله اي جداگانه اي است و نمي توان در اين مختصر به آن پرداخت. بنابر اين تنها به عظمت اين مقام و ستايش بزرگي آن بسنده مي شود.
خداوند صفاتي چون انساني صالح و شايسته (انعام آيات 84 و 85 و انبيا آيات 83 و 86) بنده حقيقي و بلندمرتبه در نزد خود (ص 41) در مقام عابدين بودن (انبياء آيت 83 و 84) برخوردار از هدايت خاص (انعام آيات 84 و 90) بهره مند از حكمت (همان) و برخوردار از رحمت خاص (همان) و كتاب الهي (همان) و از همه مهم تر، برخورداري از صبر و شكيبايي بر مشكلات و مصيبت ها (همان) براي آن حضرت (ع) بر مي شمارد.
همين صفات و ويژگي ها به آن حضرت (ع) كمك كرد تا در برابر مشكلات، شكيبا باشد و دردها و رنج ها و شكنجه هاي بسيار جسمي - كه روح و روان آدمي را خرد مي كند و افسردگي و اضطراب را به دنبال دارد - بر وي هيچ اثر سويي به جا نگذارد، بلكه موجبات انابه و بازگشت هر چه بيش تر وي را به سوي خداوند فراهم مي آورد. از اين رو خداوند وي را به انابه داشتن مي ستايد و آن را فضليتي براي وي مي داند؛ زيرا او با همه سختي ها و مصيبت هاي جانكاه، همواره به سوي خداوند مخلصانه و خالصانه دعا و بازگشت مي كرد و ذكر الهي را از خود دور نمي ساخت و اجازه نمي داد آزموني كه از طريق ابليس، تمام جسمش را فرا گرفته بود، جان و روحش را به بند كشد.
اين گونه است كه حضرت ايوب (ع) به مقام صابران دست مي يابد و خداوند وي را به عنوان اسوه مردم در زندگي معرفي مي كند (انعام آيات 84 و 90) و از آنان به ويژه خردمنداني كه عقل خويش را در زندگي به كار مي گيرند، مي خواهد تا او را الگو و سرمشق زندگي قرار دهند و با بهره گيري از روش وي، خود را از شرايط سخت نجات و رهايي بخشند. (ص آيات 41 و 43 و نيز انبياء آيه 84)
همين فضايل و روش نيك و ستودني حضرت ايوب (ع) به ويژه صبر و شكيبايي وي موجب مي شود تا زندگي بهتر از پيش براي خود در دنيا به مدد فضل و رحمت خاص الهي فراهم آورد و زن و فرزندانش به وي بازگردانده شده و ثروت و مكنت دنيوي و حكومت و فرمانروايي را به دست آورد.
ايوب (ع) در طول زندگي خويش مردم را به سوي حق دعوت مي كرد و حتي در زمان بيماري اش، از وظيفه و ماموريت اصلي تبليغ دين دست نمي شست (نساء آيات 163 و 165) ومردم را از كارهاي زشت و فرجام بد آن در دنيا و آخرت بر حذر مي داشت (همان) و كساني را كه كارهاي نيك و شايسته انجام مي دادند به فرجام و بهشت ابدي بشارت مي داد. (همان)
خداوند در مقام پاداش كارهاي نيك و صالح و صبر و شكيبايي ايوب، با پيدايش چشمه اي، با آب خنك و شست و شو و نوشيدن آن وي را از بيماري هاي جسمي نجات داد و سلامت جسم را به او بازگرداند. (ص آيات 41 و 44) و زندگي اش را مايه عبرت و پند انسانها قرار داد تا اين گونه با بهره گيري از زندگي او، خود را از مشكلات و گرفتاري هاي مادي نجات دهند و آسايش و آرامش را دوباره به خانه هاي خويش بازگردانند.
بنابر اين هر كس مي تواند اززندگي ايوب (ع) الگو وسرمشق بگيرد و با تفكر و در رفتار و كردار آن حضرت (ع) زندگي خود را آباد نمايد و هرگونه فشار و سختي را به آساني تبديل كند و از رنج و عذاب آن رهايي يابد.
بسياري از مردم هنگام گرفتاري هاي مادي و جسمي و دنيوي، روحيه خود را از دست مي دهند فشارهاي جسمي موجب مي شود تا روح و روان ايشان نيز شكنجه شود. در حالي كه با در پيش گرفتن شيوه ايوبي، مي توانند بيماري هاي جسمي و مشكلات دنيوي را در همان محدوده نگه دارند و نگذارند بيماري كه تمام جسم ايشان را فراگرفته اندكي به جانشان نفوذ كند و آنان را از خدا دور سازد.
خداوند از خردمندان مي خواهد تا از اين مطالب درس بگيرند و در زندگي خويش به كار برند و ديگران را نيز بدان راهنمايي كرده و از آنان بخواهند تا زندگي ايوب را سرمشق خود قرار دهند. (ص آيه 43 و آيات ديگر)
نكته ديگر آن كه آب به ويژه سرد آن و نيز شست و شو با آن مي تواند به عنوان يك داروي شفابخش براي بيماري هاي جسمي و پوستي مورد توجه قرار گيرد. از آيه 43 سوره ص مي توان فهميد كه آب سرد و شنا و پا كوفتن در آن و نوشيدن آن مي تواند به عنوان يك روش درماني به كار گرفته شود.